-
[ بدون عنوان ]
16 - شهریورماه - 1387 09:54
کاش زندگی چیزی بود کهن لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
-
کمک
30 - بهمنماه - 1386 18:09
سلام کمک کمک مزون خوب میخوام واسه لباس نامزدی که سایت داشته باشه
-
[ بدون عنوان ]
22 - اردیبهشتماه - 1386 18:12
صبح می خندد و باغ از نفس گرم بهار می گشاید مژه و می شکند مستی خواب آسمان تافته در برکه و زین تابش گرم آتش انگیخته در سینه افسرده آب آفتاب از پس البرز نهفته ست و ازو آتشین نیزه برآورده سر از سینه کوه صبح می اید ازین آتش جوشنده به تاب باغ می گیرد ازین شعله گل گونه شکوه آه دیری ست که من مانده ام از خواب به دور مانده در...
-
زاد روزم
26 - فروردینماه - 1386 16:37
و من آغاز کردم راهی که نمی شناختمش
-
[ بدون عنوان ]
27 - بهمنماه - 1385 04:12
یادم نرفته است! گفتی : از هراس ِ باز نگشتن، پشتِ سرم خطاب نکن! گفتی : پیش از غروب ِ بادبادکها برخواهم گشت! گفتی: طلسم ِ تنهای ِ تو را، با وِردی از اُراد ِ آسمان خواهم شکست! ولی باز نگشتی و ابر ِ بی باران این بغضهای پیاپی با من ماند! تکرار ِ تلخ ِ ترانه ها با من ماند! بی مرزی ِ این همه انتظار با من ماند! بی تو، من...
-
[ بدون عنوان ]
18 - آذرماه - 1385 16:07
بی تو خاکستر سردم ، خاموش نتپد دیگر در سینه ی من ، دل با شوق نه مرا بر لب ، بانگ شادی نه خروش بی تو دیو وحشت هر زمان می دردم بی تو احساس من از زندگی بی بنیاد و اندر این دوره بیدادگریها هر دم کاستن کاهیدن کاهش جانم کم کم چه کسی خواهد دید مردنم را بی تو ؟ بی تو مردم ، مردم گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید ؟...
-
[ بدون عنوان ]
1 - مهرماه - 1385 23:32
شب نه چون روز سخت و جانکاه است شب کجا٬ روز کجا شب ماه است. شب کتابی است پر از راز نهان شرح آغاز سرانجام جهان شب در رحمت گردون باز است دل شب٬ خلوت اهل راز است...
-
[ بدون عنوان ]
30 - شهریورماه - 1385 03:37
مهتاب ای مونس عاشقان روشنایی آسمان مهتاب ای چراغ آسمان روشنی بخش جهان کو ماهت نزدت چه شبها با او در آنجا بودیم فارغ ز دنیا لبها به لبها بودیم بایکدگر ما پیش تو تنها بودیم مفتون شیدا غرق تماشا بودیم مهتاب امشب که پیش توام او رفته و من مانده ام آه افسوس رفت و آن دوران گذشت سر نهم بر کوه و دشت از هجرش نزدت چه شبها با او...
-
[ بدون عنوان ]
29 - شهریورماه - 1385 16:13
واژه نامه پارسی سره
-
[ بدون عنوان ]
27 - شهریورماه - 1385 21:52
امروز هم گذشت مثل دیروز صبح با دلتنگی از خواب بیدار شدم و تمام روز چشم انتظاری....... خسته شدم چرا این روزها تموم نمیشه
-
[ بدون عنوان ]
27 - شهریورماه - 1385 01:18
اینم آهنگ زیبای بنویس... از محسن یگانه و امید که شاید بدرد خیلی از ما بخوره من که روزی چند بار میشنوم بنویس بنویس از سر خط بنویس که دلت دیگه به یاد اون نیست بنویس که بدونه وقتی نباشه قلبت از غصه خون نیست اونکه گذاشت و رفت یه روز سرش به سنگ میخوره بر میگرده دیگه صداش نکن بذار خودش بیاد دنبالت بگرده دیگه گریه نکن آخه...
-
[ بدون عنوان ]
27 - شهریورماه - 1385 00:22
خیلی وقته دیگه با هیچکی حرف نزدم دیشب دوباره خواب دیدم یه خواب شیرین مثل همیشه فکر کردم بیدارم نمیدونم تا حالا این حس دردناک را داشتی که تو خواب باور کنی بیداری بعد یه دفعه بیدار شی و بفهمی اینبار هم خواب بود من که همیشه اینطور وقتها گریه میکنم دوباره یه شعر تو دلم هست یه شعر غمگین، شاید بخاطره این خوابهاست کاش بشه...
-
[ بدون عنوان ]
24 - شهریورماه - 1385 16:52
آرزویی است مرا در دل که روان سوزد و جان کاهد هر دم آن مرد هوسران را با غم و اشک و فغان خواهد بخدا در دل و جانم نیست هیچ جز حسرت دیدارش سوختم از غم و کی باشد غم من مایه آزارش شب در اعماق سیاهی ها مه چو در هاله راز آید نگران دیده به ره دارم شاید آن گمشده باز آید سایه ای تا که به در افتد من هراسان بدوم بر در چون شتابان...
-
[ بدون عنوان ]
18 - شهریورماه - 1385 20:31
فیلمی از فروغ
-
[ بدون عنوان ]
18 - شهریورماه - 1385 16:15
من از نهایت شب حرف میزنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف میزنم اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیار و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم اینم اون شعری که دلم میخواد روی سنگ قبرم حک بشه ولی میترسم کسی یادش نموونه
-
[ بدون عنوان ]
18 - شهریورماه - 1385 16:03
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو من می شناختم او را نام تو راهمیشه به لب داشت حتی در حال احتضار آن دلشکسته عاشق بی نام و بی نشان آن مرد بی قرار روزی اگر سراغ من آمد به او بگو هر روز پای پنجره غمگین نشسته بود وگفتگو نمی کرد جز با درخت سرو در باغ کوچک همسایه شبها به کارگاه خیال خویش تصویری از بلندی اندام می کشید و در...
-
[ بدون عنوان ]
18 - شهریورماه - 1385 15:50
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا خانه کوچک ما سیب...
-
[ بدون عنوان ]
28 - تیرماه - 1385 11:01
روزی چند بار به اینجا سر میزنم دریغ از یک نظر یک یادداشت
-
[ بدون عنوان ]
26 - تیرماه - 1385 15:35
Goriz o nagorize chashmhaye to, ghorore man,dalile inke ghalbam ra be chashmane to bakhshidam.haman roozi ke rafti,sayeha enkare man kardan.haman roozi ke dar cheshmane to tardid ra didam.va hala roozha o lahzehaye bad az to,man o darya,man o in marg dar amvaj,margi ke pasandidam گریز و ناگریز چشمهای تو غرور من دلیل...
-
همفکری
7 - تیرماه - 1385 18:53
دوستان من حالا که تا اینجا امدید نظرتون را در مورد کلمات زیر بنویس غیرت دوست دارم دروغ حتما بگید....
-
[ بدون عنوان ]
4 - تیرماه - 1385 18:31
دلم خیلی گرفته
-
تقدیم به بانو تنهاییهام
22 - خردادماه - 1385 20:11
دلم تنگ برای گریه کردن کجاست مادر کجاست گهواره من؟ همون گهواره ای که خاطرم نیست همون امنیت حقیقی و راست همون جایی که شاهزاده قصه همیشه دختر فقیر و میخواست همون شهری که قد خودم من بود از این دنیا ولی خیلی بزرگتر نه ترس سایه بود نه وحشت باد نه من گم میشدم نه یک کبوتر نگو بزرگ شدم نگو که تلخ نگو گریه دیگه به من نمیاد بیا...
-
[ بدون عنوان ]
20 - خردادماه - 1385 23:26
امشب ماه کامله شبی که میشد چشمهارو بست و دید میشد طلوع فردا رو به نقره ای مهتابش باخت میشد دستها رو بالا برد و آرزو کرد میشه واسه شبهای مهتابی که گذشته اشک ریخت میشه خاطره ها رو شعر کرد میشه واسه تنهایی واسه پیکر مصلوب عشق به دست گرگهای خودخواه امروزی اشک ریخت چرا آدمها دارند کم میشن چرا همه عاشق شخصیت گرگ قصه ها شدند...
-
تکیه ای از آخرین شعر خودم
20 - خردادماه - 1385 20:39
سنگ بودم ،گفتی شیشه ام، گردت شدم تلخ بودم ،گفتی تشنه ام، شهدت شدم تیغ بودم،گفتی نازکم، ابرت شدم بیخبر بودم که گفتی عاشقم مستت شدم شب میان خامشی راهم شدی بی ستاره بودم و ماهم شدی خسته بودم از سراب زندگی تو دلیل آخرین آهم شدی بی صدا من سوزش سازت شدم همنفس،هم شعر آوازت شدم یادآر آن شب که گفتی مست مست من خراب چشم پر رازت...
-
سرکار خانم پرستش نصری نژاد
20 - خردادماه - 1385 20:06
اینم عکس عروسک دوستداشتنی وشیرینم پرستش نازنین امیدوارم پرستش من و همه بچه های هم سنش همیشه شاد باشند
-
[ بدون عنوان ]
20 - خردادماه - 1385 15:10
در خیابانهای سرد شب من پشیمان نیستم من به این تسلیم می اندیشم این تسلیم دردآلود من صلیب سرنوشتم را بر فراز تپه های قتلگاه خویش بوسیدم در خیابانهای سرد شب جفتها پیوسته با تردید یکدیگر را ترک می گویند در خیابانهای سرد شب جز خداحافظ خداحافظ صدایی نیست من پشیمان نیستم قلب من گویی در آن سوی زمان جاریست زندگی قلب مرا تکرار...
-
لالا یی
19 - خردادماه - 1385 23:05
سرتو بزار رو شونمو آروم بخواب گل بهار من پیشتم تا خود صبح چشماتو آروم هم بزار اونقده بیدار میمونم تا وقتی خوابت ببره وقتی میخوابی رویا هم ناز نگاتو میخره کابوسو زندون میکنم خواب بدو میسوزونم مثه یه گنجشک کوچیک آروم بخواب مهربونم دستت تو دستای منه عزیز خوب نازنین چشماتو آروم هم بزار رو شاپره ابرا بشین تا صبح برات شعرو...
-
[ بدون عنوان ]
19 - خردادماه - 1385 22:42
اینم مینویسم تا ............ آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زبیاست حالا شب مونده و خاطره ها
-
فروغ
19 - خردادماه - 1385 22:37
نمیدونم چقدر فروغ فرخزاد رو میشناسید من با شعرهاش نفس میکشم با شعرهاش عاشق شدم و حالا با شعرهاش شب و روز میگذرونم گناه گنه کردم گناهی پر ز لذت درآغوشی که گرم و آتشین بود گنه کردم میان بازوانی که داغ و کینه جوی و آهنین بود در آن خلوتگه تاریک و خاموش گنه کردم چشم پر ز رازش دلم در سینه بی تابانه لرزید ز خواهش های چشم پر...
-
حافظ
19 - خردادماه - 1385 13:47
من گفتم یه دوست خیلی خوب دارم یا بهتر بگم تنها صدای تنهایی های منه اگه خودتون متوجه حرفاش نمیشید بگید تا من باهاش حرف بزنم فاتحه (یا هرچی برای شادیه روحش) و نیت یادتون نره