اینم آهنگ زیبای بنویس... از محسن یگانه و امید که شاید بدرد خیلی از ما بخوره من که روزی چند بار میشنوم
بنویس از سر خط
بنویس که دلت دیگه به یاد اون نیست
بنویس که بدونه
وقتی نباشه قلبت از غصه خون نیست
اونکه گذاشت و رفت
یه روز سرش به سنگ میخوره بر میگرده
دیگه صداش نکن
بذار خودش بیاد دنبالت بگرده
دیگه گریه نکن
آخه اشک تو باعث شادیه اونه
دیگه به پاش نسوز
آخه اون واسه تو دل نمیسوزونه
اگه میخواست می موند
حالا که رفت و غصه اش رفته زیادم
اگه پیشم می موند
میدید جز اون به هیچکی دل نمیدادم
خیلی وقته دیگه با هیچکی حرف نزدم
دیشب دوباره خواب دیدم یه خواب شیرین مثل همیشه فکر کردم بیدارم
نمیدونم تا حالا این حس دردناک را داشتی که تو خواب باور کنی بیداری بعد یه دفعه بیدار شی و بفهمی اینبار هم خواب بودمن که همیشه اینطور وقتها گریه میکنم
دوباره یه شعر تو دلم هست یه شعر غمگین، شاید بخاطره این خوابهاست کاش بشه دیگه خواب نبینم
نمیدونم من اشتباه کردم یا روزگار که زندگی من این شد
بازم شکرش
من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف میزنم
اگر به خانه من آمدی برای من
ای مهربان چراغ بیار
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم
اینم اون شعری که دلم میخواد روی سنگ قبرم حک بشه ولی میترسم کسی یادش نموونه
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
من می شناختم او را
نام تو راهمیشه به لب داشت
حتی
در حال احتضار
آن دلشکسته عاشق بی نام و بی نشان
آن مرد بی قرار
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
هر روز پای پنجره غمگین نشسته بود
وگفتگو نمی کرد
جز با درخت سرو
در باغ کوچک همسایه
شبها به کارگاه خیال خویش
تصویری از بلندی اندام می کشید
و در تصورش
تصویر تو بلندترین سرو باغ را
تحقیر کرده بود
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
او پاک زیست
پاک تر از چشمه ای نور
همچون زلال اشک
یا چو زلال قطره باران به نوبهار
آن کوه استقامت
آن کوه استوار
وقتی به یاد روی تو می بود
می گریست
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
او آرزوی دیدن رویت را
حتی برای لحظه ای از عمر خویش داشت
اما برای دیدن تو چشم خویش را
آن در سرشگ غوطه ور آن چشم پاک را
پنداشت
آلوده است و لایق دیدار یارنیست
روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
آن لحظه ای که دیده برای همیشه بست
آن نام خوب بر لب لرزان او نشست
شاید روزی اگر
چه ؟ او ؟ نه آه ... نمی آید
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
که چرا
خانه کوچک ما سیب نداشت
Goriz o nagorize chashmhaye to, ghorore man,dalile inke ghalbam ra be chashmane to bakhshidam.haman roozi ke rafti,sayeha enkare man kardan.haman roozi ke dar cheshmane to tardid ra didam.va hala roozha o lahzehaye bad az to,man o darya,man o in marg dar amvaj,margi ke pasandidam
گریز و ناگریز چشمهای تو
غرور من
دلیل اینکه قلبم را به چشمان تو بخشیدم
همان روزی که رفتی ، سایه ها انکار من کردند
همان روزی که در چشمان تو تردید را دیدم
و حالا روزها و لحظه های بعد از تو
من و دریا
من و این مرگ در امواج
مرگی که پسندیدم
tamam e an booseha va navazeshha midanestan ke dastane to viran khahad shod
chera bavar nakardam
FOROUGH
دوستان من حالا که تا اینجا امدید نظرتون را در مورد کلمات زیر بنویس
غیرت
دوست دارم
دروغ
حتما بگید....