مهتاب ای مونس عاشقان
روشنایی آسمان
مهتاب ای چراغ آسمان
روشنی بخش جهان
کو ماهت
نزدت چه شبها
با او در آنجا بودیم
فارغ ز دنیا
لبها به لبها بودیم
بایکدگر ما پیش تو تنها بودیم
مفتون شیدا غرق تماشا بودیم
مهتاب امشب که پیش توام
او رفته و من مانده ام
آه افسوس
رفت و آن دوران گذشت
سر نهم بر کوه و دشت از هجرش
نزدت چه شبها با او در آنجا بودیم
فارغ ز دنیا لبها به لبها بودیم
بایکدگر ما پیش تو تنها بودیم
مفتون شیدا غرق تماشا بودیم......
دلم تنگ است
دلم تنگ است
به ایوان میروم و انگشتم را بر پوست کشیده شب میکشم
چراغهای رابطه تاریکند
خدایا کمکم کن