خیلی وقته دیگه با هیچکی حرف نزدم
دیشب دوباره خواب دیدم یه خواب شیرین مثل همیشه فکر کردم بیدارم
نمیدونم تا حالا این حس دردناک را داشتی که تو خواب باور کنی بیداری بعد یه دفعه بیدار شی و بفهمی اینبار هم خواب بودمن که همیشه اینطور وقتها گریه میکنم
دوباره یه شعر تو دلم هست یه شعر غمگین، شاید بخاطره این خوابهاست کاش بشه دیگه خواب نبینم
نمیدونم من اشتباه کردم یا روزگار که زندگی من این شد
بازم شکرش
میشه شب بود اونم از نوعه بی ماهش
ولی میشه موقعه دلتنگی شعر غمگین نگفت!