من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف میزنم
اگر به خانه من آمدی برای من
ای مهربان چراغ بیار
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم
اینم اون شعری که دلم میخواد روی سنگ قبرم حک بشه ولی میترسم کسی یادش نموونه