تلخ بودم ،گفتی تشنه ام، شهدت شدم
تیغ بودم،گفتی نازکم، ابرت شدم
بیخبر بودم که گفتی عاشقم مستت شدم
شب میان خامشی راهم شدی
بی ستاره بودم و ماهم شدی
خسته بودم از سراب زندگی
تو دلیل آخرین آهم شدی
بی صدا من سوزش سازت شدم
همنفس،هم شعر آوازت شدم
یادآر آن شب که گفتی مست مست
من خراب چشم پر رازت شدم
فکر میکردم که لیلایت شدم
راز شبها درد فردایت شدم
یوسف زیبای خوش آوای من
تازه فهمیدم ذلیخایت شدم
خیلی زیبا بود *: